- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
کلامی را نمیبینم که شأنَش را عیان سازد مگر لطف خدا جاری کلامی بر زبان سازد مقامی را که ممسوس است در ذات خداوندی چگونه میتواند چون منی آن را بیان سازد چگونه میتوان گفتن ز مولودی که میلادش دوباره روی احمد را در این عالم عیان سازد رُخش احمد قدش حیدر نفسهایش مسیحایی خدا آورده اورا تا که رشک انس و جان سازد از آن خُلق کریمانه که ارث از مجتبی برده تواند از کرم دریا کران تا بیکران سازد جنان آمد پدید از گوشـۀ لبـخـند بابـایش در آغوش پدر خندد جنانی در جنان سازد پِی آب حـیاتـند و نمیدانـند اگر خـواهد جهان پیر را با یک نگاه خود جوان سازد اگر افتاده از پایی بزن درب سرایش که زِ هَر افتاده گیرد دست از او یک قهرمان سازد دلا غافل مشو یکدم ز الطاف علی اکبر که هرچه از خدا خواهی علی اکبر همان سازد پدر آمد به بالینش که ای سرو رشید من مخواه اینگونه داغ تو قد من را کمان سازد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
در آن تاریک، دل میبُرد ماه از عالم بالا گرامی باد این رخشنده، این تابان بیهمتا شب است و میتکاند آسمان از دامنش آرام همه تهماندههای نور را بر سفرۀ صحرا میان چادر شب ماه زیـباتر شود آنسان که بین لشکـر دشمن جـمال یـوسف لیلا خوشا لیلا که در دامان جوانی اینچنین پرورد که دارد خوف از پروردگار خویشتن، تنها تعالیالله رویش را که «والفجر» است تفسیرش تعالیالله مویش را که «والیل اذا یغشا» ملاحت میچکد از ساحت پیشانیاش هر بار که در نزد پدر پائین میاندازد سر خود را کسی چون او پر از سُکر خدا گشتهست پا تا سر که نشناسد میان سجدههای خویش سر از پا علی اکبر است او یا نبیّ دیگر است او یا علیّبنابیطالـب مهـیا گـشـته بر هـیجا! که او تا بر زمین پا میگذارد، راه میافتد میان آسمانها بر سر پـابـوسیاش دعوا «اگر امر خدا جنگ است باید رفت» گفت و رفت نه از شمشیرها ترس و نه از سرنیزهها پروا بلاجوی و بلیگوی و عطشنوش و رجزخوان بود هجوم آورد بر میدان چه رعدآواز و برقآسا «منم من زادۀ زهرا، منم آئـینۀ حیدر!» ولی نشناختند او را ولینشناسها؛ دردا! نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده به مکّـه آمـنـه بـار دگر پیـغـمـبـر آورده و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده و یا اُمّ البـنـیـن مـاه محـمّـد منـظر آورده عـروس فـاطـمه لـیـلا عـلیّ اکـبر آورده جمـال بیمـثـال حیّ سـرمـد زادهای لیلا خـدا را بهـترین عـبد مـؤیّـد زادهای لیلا پسر زادی و یا روح مجـرّد زادهای لیلا به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زادهای لیلا محـمّد را محـمّـد را محـمّد زادهای لـیـلا قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده الا ای رهـروان حـقّ چـراغ راه پیدا شد جـوانان جهـان را رهـبری آگـاه پیدا شد بشارت اهل دل را ملک دل را شاه پیدا شد به روی شـانۀ شـمس ولایت ماه پیدا شد ولــیّ الله، فــرزنــد ولــیّ الله پــیــدا شـد زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این کلیم است این، مسیح است این، ذبیح است این، خلیل است این ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده سزد جبریل از کوثر وضو گیرد زبان شوید مگر از غنچۀ لبهاش گل در وصف او روید ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید بشر عطر محـمّد را ز باغ خُلق او بوید نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید به حیرت خصم را هم این خدایی منظر آورده سلام انبیا بر غیرت و اخلاص و ایمانش درود جان و تن تا صبح محشر بر تن و جانش چه قابل جان من جان همه عالم به قربانش حسین ابن علی بگرفته و بوسد چو قرآنش سزد تفسیر گردد سورۀ والشّمس در شأنش مگو، کز مهر گردون هم رخی زیباتر آورده رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم پیامش روح قرآن و کـلامش آیت محکم به تـار طـرّهاش بسـته حـیات عالم و آدم نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم ملائک در سما بگرفتهاند این ذکر را با هم که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده سلام الله بر لیـلا و این پـاکـیزه فرزندش به بـازوی ولی الّـلـهی وجـه خـداونـدش ملائک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش سپهر حُسن را این پاک مادر محور آورده نبّـوت بر جـمال کـبریایی منـظرش نازد امامت بر دم گـرم شهـادت پرورش نازد بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد شفاعت بر کرامتهای روز محشرش نازد شهادت بر همه گلزخمهای پیکرش نازد شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده جـوانان جهـان آئـیـنهدار خـطّ و آئـیـنش ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدا بیـنش به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش عجب نبود اگر خون بگذرد از عرشۀ زینش عطش گلبوسهها بگرفته از لبهای شیرینش اگرچه بر پدر دریایی از چشم تر آورده زمین رزمگـاه معـرکه بـدر و پیـمبر او قتال پهندشت کـربلا صفّین و حـیدر او به رزم صحنۀ عـاشـور ثـارالله دیگر او زعیم و اسوۀ رزمندگان تا صبح محشر او ز آل الله روز جـان فـشانی پیـشـروتر او به حق ایمانی از کوه گران محکمتر آورده سلام ای آفتاب سرخ عـاشورا علی اکبر درود ای آرزوی یوسف زهرا علی اکبر گل باغ جنان در دامن صحرا علی اکبر تویی در بزم جان ماه جهان آرا علی اکبر کرامت کن برات کربلا ما را علی اکبر که داغ کـربـلایت ناله از دلها برآورده تو قرآنی تو فرقانی تو یاسینی تو طاهایی تو در کوی ذبیح الله اعظم ذبح عظمایی تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی تو در دشت بلا همچون شجر در طور سینایی که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
و بیمقـدمه با رخـصت از جناب قـمر نـوشـتـم اول خـط سـیـدی عـلـی اکـبـر خدا به حـضرت ارباب هـدیـه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید، جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی که بُـرد نام عـلی را به هر مناره علی عـلیست وارث والایی و وقـار عـلـی به دست اوست برازنده؛ ذوالفـقار علی حــســیــن بــر لـبـش الله اکــبـر آورده خــدا بـرای جـهــان بـاز حـیـدر آورده به سینه مُهر« انا فـاطمی نسب » دارد زمان زمان تبراست، پس غضب دارد به انـتـقـام، سـر از دشمنان طلـب دارد همیـشـه نـغـمۀ یا فـارس الـعـرب دارد عـلی کـنار ابالفـضل مثل جان و تناند بگو که جـمع ابالـقـاسـم و ابالحـسـناند اگرچه عـالـم و آدم به شوکـتش رو زد اگرچه هـیـبت عـبـاس هم دم از او زد قدش به قامت افـلاک اگرچه پهـلـو زد ولـی مـقـابـل زینب هـمـیـشـه زانو زد دل حـسـین بـدون عـلـی شفـیق نداشت اگر نبود...، عـلـمدارمن رفـیق نداشت میـان کـربـبـلا خـواست تا نـشان بدهـد عـلی شده، که برای حـسین جـان بدهد چرا بـهـانـه به دسـت حـرامـیان بـدهـد نخـواست تا به امان نامـهها امان بدهد نظام لشکـر خودکـامه را به هم میزد همینکه دور و بر خـیمهها قـدم میزد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ملک قنداقهاش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخۀ سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهـرا باز هم پیغـمـبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان، خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دوچندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرفها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نـبی در احـترام مقـدمش پا شد حواس عرشیان محو نگاه ماه لیلاه شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد وقار از راه رفتنهای او تأثیر میگیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد که اسلام از لبـان او اذانی دیگـر آورده پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه برای دیـدن لبهای تو شد آب هم تـشنه زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهوارۀ بیتاب هم تشنه ببخش این شعرها را که فقط چشم تر آورده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
طُـفـِیل عـشـق حـسـیناند آدمی و پری تو آمـدی، که دل از دلبـر جهـان ببری جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین! چنان حسن، به کرامت در این قبیله، سری تو قلب نسل جوان را، به خود گره زدهای نشان توست، هر آنجاست از جوان، اثری بـرای قـلـب پـریـشـان مـادران شـهـیـد عـلیِ اکـبـر لـیـلا! تـو مـرهـم جـگـری به خَلق و خُلق: محمد، مرام و نام: علی به تو رسیده، چه میراثهای پُر گهری چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی که از مقـابـل چـشم حـسین، میگـذری ندیده ذات هوالعشق، چون تو مجنونی فقـط حوالـۀ لـیلاست، اینچـنین پسری تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری به سوی کرب و بلا، راهی است، قافلهای خوشا به حال سـوارانِ با تو همسـفری اذان بگو، که نمـاز وصال یاران است بگـو که نـام عـلی را به کـربـلا ببـری چگونه شِبه نبی! در کمین جسم تواَند؟ «تو کز مکارم اخلاق عالـمی دگری» رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه: که بوسه زد به لبانت، لـبان تـشـنهتری وداع با پسری چون تو، میکُشد همه را دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری قدم بزن، دم آخر، که چـشمهای حسین دوباره بر قـد و بـالای تو، کُـنَد نظری سـلام کـردم و بــاور نـمـیکـنـم یــارا! دل شکـستـۀ ما را، به پـاسخی نخـری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ای رخت ملجا خورشید دو چشمت دریا صورتت قرص قمر زلف سیاهت یلـدا نـزند سـر رخ خـورشـید به دنـیا پسرم گـل عـالـم بـسـرشـتـنـد ز پـیـمـانـۀ تـو هـمۀ خـلـق به طـوف تو و پـروانـه تو طاق ابروی تو چون قرص قمر میبینم زلف تو در کـف اربـاب هـنر میبـینم نیست در کون و مکان مثل تو زیبا پسری روز خورشید و شب از قرص قمر ماه تری نفست معجزه گر چون دم عیساست علی دست تو دست الهی یـد بیضاست علی باش تا در دل شب جـلـوۀ مـاهم بشوی باش تا در هـمه جا نـور نگـاهم بشوی در تـو هـر پـنـج تـن آل عــبـا را دیـدم وقـت رفـتن ز قـفـا شـیـر خـدا را دیدم میبـرد از همه دل شـبه پیـمـبر شدنت جـذبۀ عـشق شده این علی اکبر شدنت کام تو خـشکتر از خـاک بلا میبیـنم مـرکـبت را وسـط خـصم رهـا میبینم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر پـا شده یک شـور دگـر باز به دنیا یا قـاصـدک آورده خـبـر بـاز به دنـیـا لـیـلا پـسـر آورده به این عـالـم خـاکی یـا آمــنـه آورده پــسـر بـاز بـه دنــیــا نـازل شده از یـمـن ظهـورش برکـاتی سر تا به قـدم مـظهر سیـمای نبی بود هر چـند عـلی بـود مسـمّـای نـبـی بود نـازل شده از یـمـن ظهـورش برکـاتی در کل ممالک خبری بهتر از این نیست باید بنویسم پـسری بهـتر از این نیست نـازل شده از یـمـن ظهـورش برکـاتی دور تـو بـگـردیـم کــنـار پـدرت بـاش همواره گـل و باغ و بهـار پدرت باش نـازل شده از یـمـن ظهـورش برکـاتی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
میشود گاهی وصال ازسختی هجران درست مثل لبخندی که شد از دیده گریان درست کوزه مجنون شکست و حال مجنون خوب شد میکنند از اخم لیلا هم دوا درمان درست از پـیـمبـر زاده مـا یـک پـیـمـبـر آمـده یک ربیع الاول دیگر شد از شعبان درست هم چراغ راه هم پشت وپناه است این علی این چنین از ماهِ گردان شد بلاگردان درست خـانـهات آبـاد آقـا! یـوسـف کـنـعـان تو صد گلستان میکند از کلبه احزان درست زین ولادت هم دل مولا و هم نوکر خوش است مینویسم هرچه احمد باز حیدر میشود مینـویـسم هـر قـدَر الله! اکـبر میشـود ساکن عرش است و عرش از او معلی میشود کوثر محض است و آب از او مطهر میشود هرکه یک دفعه نگاهش کرده با خود گفته است شک ندارم این جوان روزی پیمبر میشود هر زمان که بینقاب از کوچهای رد میشود به هوای دیدنش در کوچه محشر میشود در بقیع و در نجف سر میشود هرلحظهاش روزگـار هرکسی پائـینِ پا سر میشود با اذانش سُبحه و سجـاده مستی میکنند نام او باشد عـلی و هست زهـرا بیشتر تکـیه بر این شاهـزاده کرده بابا بیـشتر قد و بالای پسرها دلخـوشی مادر است کـیف کرد از دیـدنش پس اُمِّ لیلا بیشتر خَلق احمد خُلق احمد منطقش هم احمدیست جبرئیل از این شباهت میخورد جا بیشتر ذوالفقار دست مولا دستبوس اکبر است میدمـد روی لـبـش انّـا فـتـحـنا بیـشـتر زهره از یل های شامی آب خواهد شد یقین گر بگوید ذکر لاحول و لا.. را بیـشتر مثل جدش بینظیر و مثل جدش لافتیست عرش حق را نور بود و بر زمین هم نور شد در کریمی چون عمویش مجتبی مشهور شد جار میزد اسم حیدر را به روی مأذنه چشم بدخواهش الی یوم القیامت کور شد دستـبوس عمهاش بود و رکاب عمهاش بر حفاظت از حـریم زینـبی مأمور شد ای بقـربان نـمازش؛ ای فدای گریهاش در مناجات شبـش سجاده کوه طور شد اذن میدان خواست زهرا را ببیند زودتر با خودش میگفت مادر جان! زیارت جور شد! راه افـتاد و پدر گریه کنان پشت سرش بـر تن اکـبـر زره بـر شـانـه بـابـا عـبـا گریه میکرد از غمش حتی زره حتی عبا تا که آقا دست سمتش برد از هم باز شد جمع و جورش کرد آخرسر علی را با عبا یک علی آمد به میدان! شد صد و ده تا علی! یک عبا نه!لازم است اینجا صد و ده تا عبا این جوانان بنی هاشم چه زجری میکشند تا نگـردد ناگهـان سرریز از هرجا عبا خاکی است و خاکی است و خونی است و خونی است چادر زهراست بر دوش جوانان یا عبا؟! در محرم روضه ماه صفـر را میبرند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
هـستـیم در میـخـانه دائـم مـست بـاده دارد چـقـدر ایـنـجـا گـدایـی اسـتـفـاده با یـا عـلی و یـا عـلی مـعـراج رفـتـم بُـرده مـرا تـا عـرش ایـن پـای پـیـاده حال خوشی در خلوت محراب داریم یار گدای بیسر و سامان حسین است مجـنون لیـلائـیم لـیلامان حسین است مـا را کـنـار سـفـره با آقـا نـشـانـدنـد ابــروی او دائـم ســر پــیـکــار دارد یـوسـف کـجـا ایـنـقـدرهـا بازار دارد دیـدیم در تـوحـید چـشـمش ماسـوا را تقـسیـم کردند از نگـاهـش نـورها را می، کـردهاند از لعل او انگـورها را در کربلا محشر به پا کرد و زمین خورد وقـتـی مـسـیـر روزدن فـرقـی نـدارد جـان تو یا که جـان من فـرقی نـدارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی اکبر علیهالسلام
مَلَک خادم، مَلَک سائل، مَلَک دربان؛ علیاکبر فَلَک رَفعت به تائید فَلَک گردان؛ علیاکبر تو خَلقاً مثل جَدّت مصطفی هستی و این یعنی تو را بخشیده یزدان حُسن بیپایان؛ علیاکبر تو خُلقاً مثل ختمُ الانبیا هستی و این یعنی خدا، مدحِ تو را گُفتهست در قرآن؛ علیاکبر تو داری منطقی مثل رسول الله و این یعنی سخن گفتی فقط با منطقِ ایمان؛ علیاکبر تو آن ماهی که وقتی دیده شد در عالم ِکثرت ز چشم افتاد حُسن ِیوسف ِکنعان؛ علیاکبر تو آن ممسوسِ فیاللّهی که از ماهند تا ماهی درون بحر اوصاف ِتو سرگردان؛ علیاکبر عمو میگفت ای والله، به تو میگفت ثارالله بزن بر قلب میدان همچنان طوفان؛ علیاکبر بـرای تو ز هم پاشـیدنِ شیـرازۀ لشگـر شبیه آب خوردن بوده است آسان؛ علیاکبر نه تنها دشمنان، آن روز حتّی دوستدارانت شدند از طرزِ میدانداریت حیران؛ علیاکبر به یاد فاتح بدر و حنین و خیبر و احزاب نشاندی مرگ را بر گُردۀ گُردان؛ علیاکبر تو افتادی و بابای تو هم مُشرف به مُردن شد تو افتادی و بابا گفت: زینب جان«علیاکبر«… به یاد مـادرِ پهلـو شکـسته نالـهها کردم چو پهلوی تو را دیدم به خون غلطان؛ علیاکبر عصای پیریام برخیز من چشمم نمیبیند به سمت خیمه زینب را تو برگردان؛ علیاکبر دلم شد شرحه شرحه؛ میوۀ قلبم کنار تو بلی داغِ جوان دردیست بیدرمان؛ علیاکبر
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی فزونتر از همه کس، در جهان شباهت توست از این شباهت بیحـد، در اشـتباه افـتـند که این ولادت طاهاست، یا ولادت توست ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا نشانهای به سـراپای سرو قـامت توست به پیکـر تو مجـسم، لطـافت روح است عجب بود که در این خاکدان، اقامت توست نـگـاه مهـر تو، غـارتگـر دل پـدر است عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان که لطف و مرحمت بیشمار خصلت توست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
قـدری مِـیِ طهـور ز تـهمـانـده سـبـو بر لـب زدم به نـیّت تـر کـردن گـلـو دیدم صداى هـاتفى از غـیب میرسد أُدخل الی الحرم که شده وقت گـفتگو شکر خدا که مـدح عـلی اکـبرش کنم با یک سلامْ دل به هـوایت روانه شد تسبـیح اشـک پـاره شد و دانهدانه شد نازم به این جمال و کمال و خصالِ تو مـرآتِ کـبـریـاست جـمـالِ خـدائیات بَدرُ المُـنـیرِ عـشقْ رُخِ مصطـفائیات بِیْنِ خطوط روی جبینت پُر از خداست گـیـسو به باد میدهى و دلـبرى عـلى پا در رکاب میکنى و حـیدرى عـلى گــرم طــوافِ روى تـو آلِ ابـوتـراب غـرق عـبادتى و خـدا مـنـظرى عـلى برقِ عـرق به روى تو الـماسْ اکـبرا از باده تو مـسـتى دلها فـراهـم است کارِ دلم چو زلفِ تو پیچیده دَرهَم است امـروز قـدرتى به صدا جـمـع میکند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
حـضـرت آیـنـه در خانه پـیـمـبـر دارد خوش به حال پدری که علی اکبر دارد دست این طایفه از عـرش فـراتر رفته پـسر ارشـد این خـانه به حـیـدر رفـتـه مـاه، بـاران سـتاره به فـلـک میریـزد از گل خـنـدۀ اکـبر چه نـمک میریزد چـقَــدَر نـسـل اسـد شــیــر دلاور دارد کعبه شک کرده و میخواست ترک بردارد نفس باد صبا مشک فشان شکل گرفت روز میلادت علی روز جوان شکل گرفت پسر حضرت خورشیدی و چون ماهی تو گـاه پـیـغــمـبـری و گـاه یـدالـلـهـی تـو سـاحـل امـنی و دریـا به شـما رو بزند کـوه جا دارد اگـر پیـش تو زانـو بـزند آنقدر نور پیمبر به تو واصل شده است فکر کردیم که قرآن به تو نازل شده است در ازل دور تو گشتیم که حج ساخته شد ذوالفقار از خم ابروی تو کج ساخته شد قـامـتـت در دل عـبـاس قـیـامـت کـرده آسمان را به تـمـاشای تو دعـوت کرده تا که هستی دو قـدم پیـش پدر راه برو بیـشـتر در نـظـر باش پـسـر! راه بـرو پـدرت بیتـو یـقـیـناً کـمـری خــم دارد به خـودش آمـده و دیـد تو را کـم دارد باید از نـیزه و شمـشیر تو را جمع کند کار سختیست تو را بین عبا جمع کند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
هر دلی شیداست ایزد را، بگوید یاعلی هر که مجنون است سرمد را، بگوید یاعلی هر که مشتاق است احمد را، بگوید یاعلی هر که میخواند محمد را، بگوید یا علی یا عـلی گـفـتم عـلیِ اکـبـرش آمـد به یاد یا عـلی گـفـتم گـل پیـغـمبرش آمد به یاد یاد اکـبـر یـاد سـرمـد را به دلهـا آورد یـاد اکـبـر یـاد احـمـد را به دلهـا آورد یـاد اخــلاق مـحـمـد را بـه دلهـا آورد یاد عشق و شورِ بیحد را به دلها آورد مظهر خُلق لطیف و شور و احساس آمده خلقاً و خُلقاً به احمد اشـبـه الـنـاس آمـده کیست شِبه مصطفی، آنکه شبیه حیدر است کیست مجذوب خدا، آنکه ز نسل کوثر است کیست شاگرد حسن، نامش علیِ اکبر است کیست فرزند حسین، آنکه همان پیغبر است سیرت و صورت نبی را مثل و همسان است او ظاهر و باطن چنان ختم رسولان است او چون قلم در وصفِ او شعرِ خدایی میسرود رویْ احمد، مویْ احمد، خویْ احمد مینمود چون نقاب از چهرهاش دستانِ رحمت میگشود دل ز مادر، دل ز بابا، دل ز خِلقت میربود رویِ او میخواست از ایزد که چون احمد شود جسم او حـق داشت تا آئیـنۀ سرمد شود صاحب جود و کرامت در مناعت بینظیر سیرهاش تهذیبِ نفس و در اطاعت بینظیر بندهای پاک و مطهر در عبادت بینظیر راست میگویم که باشد در شجاعت بینظیر در ولادت بینظیر و در شهادت بیبدیل کیست او پور خلیل و کیست او اول قتیل در مصافِ او ندارد هیچکس تابِ قرار میشکافد از هجوم خود سپاهی بیشمار میدرَد شمشیراو هوهو کنان چون ذوالفقار تا بجنبد دشمنش، سرهاست که گردد شکار عزمِ میدان کردنش، والله چون عزم علیست شیوۀ جنگیدنش، بالذّات چون رزم علیست وقت میدان رفتنش، قلب فضا را میدرَد با قـدمهـایش دل بـابـای خود را میبرد تیربـارانِ حـرم را بر تنِ خود میخـرد آه، از آندم که روحش سوی جنّت میپرد جسمش از شمشیر و نیزه، إرباً إربا میشود تشنهلب جان میدهد، قربان بابا میشود رویِ زانو میکشد خود را کنار او حسین میشود پیـش سپاهی، بیقرار او حسین وای از قلب حزین و چشم خونبار حسین تا به حـالا کس ندیـده، دیـدۀ تـار حسین در میان هلهله خواهر به دادش میرسد آری آری یاریِ مـادر به دادش میرسد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
یک دشت گُل از چهرۀ او چیده میشد وقـتی که هـمـنامِ عـلـی نـامـیـده میشد بـا مـقـدمـش مـثـل رســولِ مـهـربـانـی باران رحـمت در جهـان باریـده میشد دشمن اگر آن لحظه… اِستغفار میکرد بیشک ز لطفِ بیحَدَش بخشیده میشد دیگـر نـیـازی بود بر خـورشـید وقـتی نورِ جمـالش بر جهـان تابـیـده میشد؟! از قامتش میشد نـبی را جستجـو کرد حـتیٰ اگر که صورتش پـوشـیده میشد تـیــغـی دو دَم در اِنـحــنـایِ اَبـروانَـش باهر رجزخوانیِ چشـمش، دیده میشد در مـعـرکه مـانـنـدِ پـیـکـارِ ابـالفـضـل طومارِ دشمن از زمین، پیچـیده میشد جولانِ شمشیر و عیارِ ضربِ شـستـش با ذوالفـقار و مرتضیٰ، سنجـیده میشد اکـبر اگر هـمراهِ سـاقی حـمله میکـرد از ریشه بیشک، دشمنش خشکیده میشد ایکـاش از دریـای لـطـفِ بیکـرانـش بر جان ما هم قـطـرهای نوشـیده میشد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
جلوۀ سیمای احمد گر که در تمثالِ اوست یعنی اینکه مثلِ جدش هر دو عالم مالِ اوست در سحرگاهان خدا داده گلی بر احمدش عالمی مجذوبِ حُسنِ نقشِ خط و خالِ اوست هم از اول در سرش شوقِ پَرِ پرواز داشت چون عمو تا بینهایت آسمان در بالِ اوست در نـبـردِ ظهرِ عـاشـورا به آغـوشِ بـلا ماه رفت و نالۀ خورشید در دنبالِ اوست مـعـجـزه میآفـریـنـد در صفِ کـربـبـلا خُلق احمد خوی حیدر هر دمی در حال اوست دل به امـواجِ بلا زد تا کـرانه پَـر کـشید ذوب گشتن در ولایت بهترین آمالِ اوست در مقامِ حضرتش این بس که با لطفِ خدا جمله اوصافِ نبی در طالع و اقبالِ اوست عاشـقا گر بهـره میجـویی برای آخرت بهرۀ دنیا و عـقبا مصطفی و آلِ اوست!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خبر رسیده که آقـایـمان پـدر شده است پسر رسیده؛ پدر صاحبِ سپر شده است جـوانِ خـوش قـد و بالای خـانـۀ لـیـلا برای سـید و سالارمان ثـمر شده است خصایصش شده تلفـیقی از نبی و علی چهارقل به لبِ هر که با خبر شده است نمیروم به خـدا جای دیگری! چونکه گدا فـقط درِ این خانه معـتبر شده است چه دستها که به قنداقهاش گره خورده چه چشمها که به شوقِ وصال، تر شده است نـگـاه نـافـذِ او شد دلـیلِ خـلـق عـقـیـق به سنگ خیره شد و صاحبِ اثر شده است برای هر که غلامِ علیست؛ خیرِ کثیر برای دشمنِ حیدر، بلا و شَر شده است دوبــاره «أشـهــدُ أنّ عــلـی ولـی الله» اذان به شوقِ صدایش چه شعلهور شده است از آن زمان که به دست پدر معـمّم شد نگاه عمّه به او گرم و گرمتر شده است شـمـایـلِ ادبـش کـامـلاً أبـالـفـضلی ست اگر که شهره به دست بوسیِ پدر شده!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
بر جـلـوۀ خـلـقـت پـیـمـبر صلـوات بر چـهـرۀ غـرق نور اکبر صلوات تـقـدیـم به آن جـوان رعـنـا کـه بُـود سر تا به قدم شـبـیه حـیـدر صلوات **************** از خــانــۀ اربــاب خـــبــر مـیآیــد بـر آل عــلـی تــازه پــســر مـیآیـد در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال انــگــار مـحــمــدی دگــر مــیآیــد **************** میبارد از این جمال دلجو صد ماه سر تا به قـدم، عـلـی میآیـد از راه حـق است اگر کعـبه تـرک بـردارد لا حـــــول و لا قــــوة الا بــالــلــه
: امتیاز
|
مدح حضرت علی اکبر علیه السلام
دیدۀ هر که به آن قامت محـشر افتاد نا خـود آگاه دلـش یـاد پـیـمـبر افـتـاد مانده بودیم که باید به که گوییم ارباب قـرعـۀ فـال به نام عـلـی اکـبـر افـتاد سه علی داشت حسین وبه همه ثابت کرد که مسلـمـانی بی نام عـلـی ور افـتاد لشگری را که به هم ریخت همه فهمیدند نـشـود با عـلی و آل عـلـی در افـتـاد (اشهد أن عـلی) را که مـوذّن فرمود هر کـسی یـاد اذان علی اکـبـر افـتاد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
نـازم به تـجـلّای جـمـال عـلی اکـبـر دل بُرده ز ما حُـسن کمال عـلی اکبر خال سیَهاش نقطۀ بسم الله عشق است خورشید زند بوسه به خال علی اکبر اربـاب خِـرَد مـنـتـظـرِ مــقـدم اویـنـد بی تاب بُـوَد دل به وصال علی اکبر آداب پسندیدهاش الگـوی جوان هاست غـبطه بَرَد احـباب به حال علی اکبر بنگر به جهادش که به میدان شهادت شد خون سر و سینه مدال عـلی اکبر او اَشبه طاها بود ای یوسف مصری در ملک ادب کیست مثال عـلی اکبر او مظهر اجلال حسین است، کلامی عـالـم هـمه قـربـان جـلال عـلی اکبر
: امتیاز
|